امروز من ودکتر لامين تصميم گرفتيم که ديگر هم ديگر را نبينيم. دکتر لامين دکتر گوش و حلق و بينی در بيمارستان پانلانگ يانگون، کسیست که من در دو هفتهی اخير چهار بار رفتم سراغش تا هر بار درد گوش من را کمی بيشتر کند و او هم کارش را خوب میدانست. چون پير است انگليسی را خوب ميداند. شايد هم چون دکتر است. مثل همهی مردان ميانماری به جای شلوار لًنگ میبندد. هر از گاهی هم ميان کلامش ريسه میرود که به نمکش میافزايد. جعبهی ابزارش شامل يک جعبهی مقوايی آش و لاشست که به نظر میرسد سالها با عشق و علاقه نگهش داشته است. هر ابزاری که در جعبهاش داشت و نداشت را در گوش من امتحان کرد. هر ابزار را به دقت با دستانش پاک میکرد تا استريل شود. دکتر لامين از همهی دانش و توان و ابزارهای خود استفاده کرد تا گوش من را باز کند ولی آن آشغال درون . گوش من سمجتر از اين حرفها بود و او را بسی نااميد کرد. امروز در کمال نااميدی به من اعتراف کرد که کاری ديگر از دستش برنمیآيد و در تمام طول کار حرفهاش با موردی شبيه من مواجه نشده است. اين شد که من بیخيال شدم
My ear is blocked and painful. In the morning when I wake up, the first sound is like a bullet in my ear. All the talks and noises in the office is like boom boom. Doctor Hla Myint, is an old myanmar guy who speaks english pretty good. Here in Myanmar it seems that old people speak english much better than the young people. He wears longi like all myanmar men and he has a black bag that a guy always carry for him. In his bag he has a cardboard box, very old one, in which he keeps his tools. He doesn't sterilize his tools when he wants to use them in my ear, and after he's done with them, he cleans them with his hands and puts them back in his box. Every now and then, in the middle of his talk he laughs, somehow cutely for an old guy.
The story of my ear & Dr.Hla Myint is a bit funny since the first time I visited him, my ear was just simply blocked. But now I have visited him 4 times now, each time the pain becomes more severe. And he keeps telling me "sorry".
This time he told me "I have lost my faith, and I have lost my face."
We both decided not to see each other anymore!
No comments:
Post a Comment