بهترین رستورانی که رفتم در ایتالیا یا اسپانیا نبود. بهترین رستورانی که رفتهام و میشناسم اینجاست در یانگون، برمه. منظورم یکی از آن رستورانهای محلی دنج کنار خیابان نیست که غذاهای خانگی دارد و چون احیانن از آنجا خاطرات رمانتیکی دارم، آنجا را در عین متوسط بودن، بهترین رستوران دنیا بدانم.
نه. این جایی که منظور من است واقعن خوشمزهترین و زیباترین رستورانیست که میشناسم. Sharky’s. این اسمش است. Sharky سرآشپز میانماری اینجاست که طبیعتن اسم واقعیاش یک چیز سههجایی میانماری باید باشد، ولی به این اسم میشناسندش. ظاهرن در سوییس سالها آشپزی میکرده و الان آمده اینجا غذاهایی میپزد با تازهترین مواد غذایی محلی که زیر زبان ذوب میشوند . با هر لقمهای که در دهان میگذاری چشم ها خود به خود بسته میشود و مثل آن منتقد آشپزی در Ratatouille می روی به، حالا نه لزومن کودکیات، ولی خلاصه می بردت به جاهای خوبِ سرسبز. پیتزای مارگریتای شارکی که نان و پنیر و گوجه است که توی فر گذاشتهاند طعمش به گونه ای ست که اگر شما نان و پنیر و گوجه را در فر بپزید قطعن این طعم را نخواهد داد. لقمه ای از زمین بهشت!
«شارکیز» به خاطر طعم وصفناپذیر غذاهایش نیست که بهترین رستوران دنیاست. این جا همیشه دیوارهایش را گالری مجموعهای از نقاشیهای یک نقاش برمهای میکند. تابلوها برای فروشاند، با قیمتهای نفیس. هنر نقاش در حد هنر سرآشپز، یعنی در سطح خداست. گاه به گاه همهی نقاشیها را جمع میکنند و یک مجموعهی جدید میآورند. این بار تِم همهی نقاشیها نمای از پشتِ مسافرهای منتظر اتوبوس بود. الان شیطان با من به طور جدی در حال مذاکره است که مرا متقاعد کند با هزار و چهارصد دلار از پس انداز نازنین خداحافظ بگویم تا سالها به این تابلوی ارزنده سلام کنم.
It was not in Italy or Spain where I dined at the very best restaurant in my life. It was here, in Yangon, Burma. And I’m not talking about one of those local mediocre diners on the roadside, which I would call the best restaurant on Earth because I have probably had romantic/cheesy memories there.
No. This is seriously the place where I have had the most wonderful gastro-visual experiences. It’s called Sharky’s. Sharky is the Burmese chef, obviously a nickname since the real name would inevitably be something with three-syllables, say Zaw Zaw Co for example. Sharky learnt to cook in Switzerland, and they taught him damn well. Every bite of what he creates using local organic ingredients makes you close your eyes and have a Ratatouille flashback to a magical place where you have never been. The pizza Margherita which is nothing more than bread, chess and tomatoes baked in the oven has exactly the taste which you would not get if you repeat the same process at home.
But Sharky’s is not ‘so fucking special’ because of the incredible tastes it offers. That is not all. This place has its walls covered each time with masterpieces from a single Burmese painter. The paintings are for sale, but only to those who can afford them. The art is world-class, competing with the Chef’s culinary art. Time to time all the paintings are replaced with new ones, each time changing the restaurant to one artist’s gallery with a particular theme. This time the theme was Travelers sitting on a bus stop bench, viewed from behind. Now I’m being seriously tempted to say goodbye to fourteen hundred dollars of my hard-earned savings, in order to say hi to this dazzling beauty every day the rest of my life.